غم نوشت:اینـ روزها دلمـ زیاد می گیرد
نمی دانمـ تنگـ استـ یا هوایـ کسیـ را دارد...
شايد دلتنگـــ كسيـــ در دور دستــــ ها
هرچهـ هستـ
حسـ عجیبیـ ستـ
با اینـ فصلـ می خواند...

آخ که این روزا عجیب دلتنگم حس ميكنم مرگم چيزه بدي نيس و دلم
مثه هوای این روزا گرفته شب كه ميشه ميخواد بباره
میرم یه جای خلوت جایی که همه شهرو ببینم
میرم زیر بارون تا جسمم با روحم یکی بشه
خیسه خیس
هيچ كس نیست ، سوت و کور .... کسی هم بیاد نمی فهمه اشک سرتا پامو خیس کرد یا بارون !
حالم از پرسیدن گذشته
طاقتم روز به روز کمتر میشه

امان از فاصله